در این گزارش نگاهی به مجموعه تلویزیونی در حال پخش «مزد ترس» انداختهایم.
به گزارش آیفیلم، مجموعههای پلیسی در دهههای شصت و هفتاد با توجه به محدودیت دسترسی به فیلمهای روز سینمای جهان، بسیار مورد توجه مخاطبان تلویزیونی کشورمان قرار داشت.
در این میان برخی از سریالها به سراغ مضامین پلیسی رفته و سعی در جلب مخاطب عام در این بازار پر رقابت داشتند که مزد ترس ساخته حمید تمجیدی از جمله آنهاست؛ اثری در ژانر پلیسی-معمایی با درونمایه جنایی که بخش عمده ای از موفقیت خود را مدیون شخصیت پردازی فوق العاده اش است.
در این سریال، با افسری وظیفه شناس و باهوش روبرو هستیم که برخلاف اندک نمونههای پیش از خود، گاهی اشتباه هم کرده و درگیر مسایل شخصی نیز میشود. همینها سبب شد که مخاطب با او احساس نزدیکی کرده و نسبت به وی همذات پنداری نشان دهد. "سروان محمدی" برخلاف نمونههای غیر ایرانی، خانواده و فرزند داشته و با وجود مشغله بسیار، به آنها علاقه فراوان نشان میدهد. در «بازی با مرگ» تمجیدی بیشتر روی رابطه پدر و دختری وان محمدی و دخترش مریم تکیه کرده و حفره های عاطفی محمدی را بیش از پیش به مخاطب خود نشان میدهد.
در واقع «بازی با مرگ» از اعتبار «مزد ترس» بهره گرفته و از کیسه آن خرج می کند، بی آنکه خلاقیت چندانی از خود بروز دهد. در بخش نخست شخصیتهای اصلی به ویژه "مهران" در مقام ضد قهرمان پرداخت هوشمندانهای داشته و قضیه دوقلو بودن با برادرش نیز معمایی جذاب را برای بیننده رقم میزند که در بخش پایانی گرهگشایی مناسبی را شکل می دهد. پایان درخشان «مزد ترس» که با مواجه "ناصر محمدی" با جسد تنها دخترش در صندوق عقب اتومبیل همراه می شود، مخاطب را شوکه کرده و تاثیر عاطفی عمیقی بر جای میگذارد. برگزاری این فصل در محل دفن زبالهها نیز کمک شایانی به این موضوع کرده و فصلی دیدنی را رقم زده است.
«بازی با مرگ» درست از جایی آغاز می شود که بخش نخست به پایان رسیده و سروان محمدی قصد کناره گیری از کارش را به واسطه از دست دادن دخترش دارد. تمجیدی برای ادامه دادن ماجرا ایده هوشمندانهای را به کار بسته و آن چیزی جز صحنهسازی قتل دختر سروان و زنده بودن او نیست. البته مقدمه چینیها برای این کار بیش از اندازه بوده و کار را از ریتم انداخته و از کوبندگی آن نزد مخاطب کم کرده است. کشاندن قصه به ترکیه و اضافه شدن چند شخصیت که یکی از مهمترینشان را خود کارگردان ایفا کرده، سر و شکل جدیدی به کار بخشیده است.
حمید تمجیدی پس از کارگردانی سنجیده و هوشمندانه «مزد ترس»، در «بازی با مرگ» اسیر جاذبههای لوکیشن خارجی خود (استانبول) شده و کمتر به ریزهکاری کارگردانی توجه کرده است. حضورش در نقش علیرضا نیز این امر را تشدید کرده و بخشی از حواس تمجیدی که قاعدتا میبایست معطوف کارگردانی شود به بازیگری جلب شده است.
نقطه قوت این دو مجموعه بازی روان و باورپذیر عبدالرضا اکبری در نقش سروان ناصر محمدی است که نقش مهمی در تاثیرگذاری و اهمیت آنها در میان مجموعههای پلیسی دو دهه اخیر سیماست. اما تمجیدی در انتخاب دیگر بازیگران کارش، این دقت و وسواس را به خرج نداده و ساده انگاریهایش در این رابطه گاه لطمات جبران ناپذیری به کلیت کار وارد کرده است که این امر در انتخاب بازیگران بخشهای گرفته شده در ترکیه بیشتر به چشم میخورد.
با این حال مجموعه مزد ترس و دنبالهاش (بازی با مرگ) به عنوان یک مجموعه پلیسی-معمایی دارای نقاط قوتی است که نمیتوان چشم بر آن فرو بست.
منتقد: محمد جلیلوند
ه خ / س م